وبلاك شما قشنگ است
يک روز رسد نشاط اندازه ي دشت
افسانه ي زندگي چنين است گلم
در سايه ي کوه بايد از دشت گذشت
بي حضور نام تو نامم عبوري مي شود
دل به تنهايي زدن اوج صبوري مي شود
با خيالت مي نويسم واژه هاي فرد را
ديدنت اين روزها هردم ضروري مي شود
گرچه تصوير تو را شفاف مي بينم ولي
شيشه هاي مات هم گاهي بلوري مي شود
وعده ي ما هم صدايي بود و اوج سادگي
در عوض دنياي ما دنياي دوري مي شود