تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو کیستی که من از موج یک تبسم تو
تو با یک جرعه از دریای یادت
میــان بــاغ قـلبـــم جــا گــرفتــی
تـو بــا یک انـعکـاس نقره ای رنگ
مــجـال نـــازو از رعنـــا گرفتی
بسان قایق سرگشته روی گردابم
چی میشد با تو باشم حتی توی رویا
من تو رو دوست دارم اندازه ی دنیا
دلش میگیره آسمون برای من که تنهام
دوباره قطرهای اشک من میریزه دونه دونه روی گونه هام
اگه تو نباشی یا ازم جداشی سخته دیگه زندگی برام
چشمهای نجیبت وقتی ازم دورن امیدی ندارم به شبهام
برای دیدنت هر لحظه پریشونم تو بیا قدرم بدون ای همزبونم
منم مجنون اون نگاه پاک تو نگاهم کن
نگاهت قبله گاه این دله منه وجودت مرحمی برای قلبم هست
به چه کسی باید گفت
که با تو خوشبخت ترینم
ای کاش باز هم کسی اشکهایم را نبیند
تنها با خاطراتم خوشم